جدول جو
جدول جو

معنی رگ برگی - جستجوی لغت در جدول جو

رگ برگی
(رَ بِ رَ)
رجوع به ’رگ برگ شدن’ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رگ برگ
تصویر رگ برگ
برآمدگی های باریک رگ مانند در برگ درختان و گیاه ها
فرهنگ فارسی عمید
(بی بَ)
فقر. احتیاج. مسکنت. بی نوایی. فقیری. درماندگی. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) :
رهی خواهی شدن کآن ره دراز است
به بی برگی مشو بی برگ و ساز است.
نظامی.
به بی برگی سخن را راست کردم
نه او داد و نه من درخواست کردم.
نظامی.
بسی دلتنگی و زاری نمودیم
بسی خواری و بی برگی بدیدیم.
عطار.
چونکه با بی برگی غربت بساخت
برگ بی برگی بسوی او بتاخت.
مولوی.
زمستانست و بی برگی بیا ای باد نوروزی
بیابانست و تاریکی بیا ای قرص مهتابم.
سعدی.
اگر عنقا ز بی برگی بمیرد
شکار از چنگ گنجشکان نگیرد.
سعدی.
گر بی برگی بمرگ مالد گوشم
آزادی را به بندگی نفروشم.
دهخدا
لغت نامه دهخدا
(رَ بَ)
بستن رگ نشترخورده به وسیلۀ دستمال و پارچه و امثال آنها
لغت نامه دهخدا
(بَ)
رجوع به دیگ بابرگی شود
لغت نامه دهخدا
(رَ بَ)
عبارت از انشعابات دسته های چوبی و آبکشی ساقه است که به وسیلۀ دمبرگ داخل پهنک می گردد... رگبرگی که مستقیماً از دمبرگ داخل پهنک می گردد رگبرگ اصلی نامیده می شود و رگبرگهای دیگر که از انشعاب رگبرگ اصلی به وجود آمده اند رگبرگ فرعی نام دارند. (گیاه شناسی حبیب اﷲ ثابتی ص 253)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پر برگی
تصویر پر برگی
پر برگ بودن حالت و چگونگی پر برگ، بسیار رختی بسیار کالایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی برگی
تصویر بی برگی
بی نوائی، فقیری، بیسروسامانی
فرهنگ لغت هوشیار
(باغبانی) گیاهانی را گویند که بواسطه زیبایی برگ یا رنگین بودن برگها بمنظور تزیین در باغها و اطاقها نگهداری میشوند. مهمترین گیاهان گل برگی عبارتند از نخل بادبزنی شویدی (شبتی) بگونیا سرخس سرو موز و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رگبرگ
تصویر رگبرگ
برآمدگیهای باریک رگ مانند در برگ گیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی برگی
تصویر بی برگی
((حامص))
فقر، نیازمندی
فرهنگ فارسی معین
خزان زدگی، بی چیزی، بینوایی، فقر، احتیاج، محرومیت
متضاد: غنا، بی نیازی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مشغول کاری بودن، آهسته کاری و مسامحه از روی عمد
فرهنگ گویش مازندرانی